این بار انتخابات فرق می کرد همه مافیاهای قدرت هم در ستاد موسوی بودند وهم در ستاد احمدی نژاد . می گفتند هر کدام پیروز شود باز ادامه حیات داریم. حتی خودشان ستادهای مستقلی راه انداخته بودند و کمک های برخی از مفسدان اقتصادی به آن ستادها حکایتی اسف بار داشت. انحراف عظیم وبزرگ در بدنه دولت و غارتگری بیت المال خواران از سویی قابل پیش بینی بود و غنیمت خواری های شدید برخی نهادها تنگه احد را برای مفسدان معبری امن کرده بود.

 

 

 

"عماریون"- حجت الاسلام روح الله بجانی که از سال 1384 جنگ خود با مافیای آذربایجان شرقی را شروع کرده است , طی مصاحبه ای با عماریون از 7 سال جهاد و جنگ نابرابر خود می گوید. که بخش اول این مصاحبه تقدیم خوانندگان عزیز عماریون می گردد:
به گزارش خبرنگارعماریون – حجت الاسلام روح الله بجانی یا همان طلبه عدالتخواه تبریزی که در این 7 سال مبارزه, اجرتش از سوی مسئولین 5 سال منع اقامت در استان- 5 سال منع فعالیت تبلیغی , فرهنگی و سیاسی – یکسال حبس تعزیری معلق 5 سال بوده است . مورد تحریم شدید نیز از سوی مسئولین قرار گرفته است و پس از 7 سال جنگ با اغنیای بی درد, از نفوذ بیش از حد مافیای آذربایجان شرقی در معادلات می گوید.
عماریون – شما به چه عنوانی وارد چنین فعالیت هایی شده اید؟
بنده به عنوان یک طلبه و مقلد راه شهیدان و به عنوان اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر وارد چنین فعالت هایی شده ام.

 

 
عماریون- چگونه وارد انصار حزب الله و مسئول شهرستان تبریز شدید؟
در یکی از پاسگاهها, فرمانده وقت آن پاسگاه برخورد نا شایستی با دو روحانی بسیجی کرده بود و بنده و دوستان بسیجی مقابل آن پاسگاه تجمع کرده و خواستار عذر خواهی رسمی پاسگاه بودیم. چندین حرکت های اعتراضی علیه بد حجابی با عنوان کشف حجاب تدریجی داشتیم که این فعالیت ها مسئولین دفتر انصار حزب الله را متوجه ما ها کرده بود و آنان دنبال همکاری ما بودند. بعد از صحبت ها و شرکت در اجلاسی که در روستای ایرا در جاده تهران – آمل فعالیت خود را رسما شروع کردیم. در آن نشست علامه حسن زاده آملی و آیت الله قائم مقامی نیز سخنرانی کردند و دیدار با علامه بزرگترین و بهترین لحظات عمرم بود. یک شبهه هم در مورد فعالیت هایم برایمان ایجاد شده بود که سخنرانی آقای قائم مقامی در مورد باب حسن و قبح عقلی ولایتمداران آن شبهه را برایم حل کرد. بدون امکانات حتی یک برگ آ4 فعالیت را شروع کردیم .
عماریون – استقبال مسئولین و حزب اللهی ها چطور بود؟
ابتدا خیلی خوب جلو آمدند . بزرگان شهر استقبال خوبی کردند . اما بعدها دیدند که ما روش مان با آنچه در مورد تخریب انصار حزب الله مطرح بود فرق می کرد. خیلی ها انتظار داشتند تا ما چماق نواقص مدیریت آنان باشیم. اما روندی که ما داشتیم رویکرد جدیدی بود. علیرغم اینکه ما به مسئله بدحجابی معترض بودیم مشغول شدن حزب الله در صرف مقوله بی حجابی را بزرگترین بی بصیرتی می دیدیم و این موجب شده بود تا کم کم مسئولین از ما ناراضی باشند. چون در روندی که ما داشتیم حتی مقوله بی حجابی را از کم کاری مسئولین می دانستیم . روند ما روند مطالبه گری بود که سال ها در تبریز مورد بی توجهی قرار گرفته بود. این روند باعث شده بود تا بسیاری از مسئولین ما را با خود همراه کنند . ولی عدم همراهی ما با آنان موجب گردیده بود تا خود را در هجوم همه جانبه ای ببینیم. آنقدر ما را تخریب کردند که بسیاری از افراد مومن و آشنا نیز فعالیت های ما را همراهی نکردند. از سویی برخی از برادران حزب اللهی نیز بودند که به دنبال بوی کباب آمده بودند وقتی دیدند که ما اهل باج دادن نیستیم آنها با تنفر از ما جدا شدند و به دنبال همراهی با مسئولین شدند.
عماریون – مواجهه شما با دولت احمدی نژاد چگونه شد ؟ آیا شما نیز مثل سایر مجموعه های ارزشی در ستادها بودید؟
کارهای انتخابات دولت نهم آغاز شده بود. بخش عمده ای از بدنه ستاد احمدی نژاد در استان , نیروهای انصار حزب الله بودند. سردارسید حسن شکوری عضو شورای شهر و از فرماندهان جنگ ریاست ستاد را عهده دار بود. بنده معاون فرهنگی ستاد استان بودم. کل مافیا در ستاد هاشمی رفسنجانی جمع بودند و ما ها صد نفر هم نمی شدیم ستاد احمدی نژاد بودیم. همه جوانان حزب اللهی و بسیجی بودند. تنها نماینده مجلسی که ما را همراهی میکرد خانم شایق بود. حتی آقای میر تاج الدینی و فرهنگی در ستاد لاریجانی بودند.
کار که به مرحله دوم کشید , دیدم دلالان و برخی از غنیمت خوارانی که به ریش ما می خندیدند در ستاد نشسته و کاسه داغتر از آش شده اند. بعد ها هم دیدم که مافیای استان با نزدیک شدن به ستاد کشوری همه بچه ها را حذف کردند و بنده در سال 84 اولین انحراف احمدی نژاد را در حذف و بی توجهی به بچه حزب اللهی ها دیدم و از سال 84 با انتقادات خود روشنگری ها را آغاز کردم.
عماریون- برخورد دولت و مسئولین با شما چگونه بود؟
هیچی . مدیران دولت نهم که اکثرا بازماندگان دولت پنجم تا هشتم هاشمی و خاتمی بودند مرا به محکمه کشاندند و در دولتی که خود برای بروی کار آمدنش ماهها بی خوابی کشیدیم بدون کمترین حمایت مورد تحریم ها, تخریب ها و محکومیت قرار گرفتیم. بعدا خودم هم داوطلبانه که ربطی به محکومیت نداشت و از چند رنگی ها خسته شده بودم به قم عزیمت کردم .جالب اینکه بعد از این همه بی مهری و بی توجهی رییس جمهور و همراهانش در انتخابات دهم نیز با ده نفر از طلبه ها طی سفر انتخاباتی به تبریز یکماه زندگی مان را تعطیل کردیم و ستاد تبریز را راه انداختیم. اما این بار انتخابات فرق می کرد همه مافیاهای قدرت هم در ستاد موسوی بودند وهم در ستاد احمدی نژاد . می گفتند هر کدام پیروز شود باز ادامه حیات داریم. حتی خودشان ستادهای مستقلی راه انداخته بودند و کمک های برخی از مفسدان اقتصادی به آن ستادها حکایتی اسف بار داشت. انحراف عظیم وبزرگ در بدنه دولت و غارتگری بیت المال خواران از سویی قابل پیش بینی بود و غنیمت خواری های شدید برخی نهادها تنگه احد را برای مفسدان معبری امن کرده بود.
عماریون – یعنی احمدی نژاد که می گفت فریاد بزنید تا صدایتان را بشنوم هیچ حمایتی نکرد؟
داود برادر محمود احمدی نژاد چند بار از ما مدرک گرفت ولی اقدامی ندیدم. تا اینکه سال 88 در سفر استانی رییس جمهور بچه ها اسرار کردند و دیداری با رییس جمهور گذاشتند و من فقط در چند دقیقه لیست مفسدان استان را به وی دادم و از پرونده سازی ها شکایت کردم. او نیز فورا وزیر اطلاعات را گرفت و گفت: آقای مصلحی فورا کار اینو حل کن.گوشی اش را به من داد و من با حجت الاسلام مصلحی قرار گذاشتم. فردای آن روز به دیدار آقای مصلحی رفتم . و با ایشان صحبت کردم. از غنیمت خواری برخی تنگه داران و امنیت داران شکایت کردم و جریان پرونده ام را گفتم . قول داد حل می شود اما بعد ها دیدم که هیچ یک از آن مفسدان نه تنها مورد پیگرد قرار نگرفتند بلکه برخی ها بعد از بازنشستگی شان در راس سازمان های مهمی قرار گرفتند و نشستند و به ریشمان خندیدند. آنها آنقدر در نقاط حساس نفوذ دارند که حتی می توانند برای اینکه تبریز را در دست خود نگه دارند بزرگترین آشوب سازی ها را انجام دهند و خود را تنها منجی تبریز بنمایانند. آری هنوز هم در اریکه قدرتند و به ریش ما می خندند.